a HUGE post ! ;)
خیلی چیزها توی دفترم نوشته ام ولی اصلا حوصله ندارم تایپشون کنم ... راجع به حوادث غیر مترقبه و اتحاد انسانها ... استقلال عاطفی و مادی ... راه مقابله با اینرسی ... تاثیر محیط روی شخصیت آدم ...یه عالمه هم شکایت و ابراز ناراحتی از وضع موجود (!) و خیلی چیزهای دیگه ...
حالا اونی که تقریبا تازه از تنور در اومده رو می نویسم ... این رو توی مهمونی دیشب نوشتم ... اینقدر سر گرم شده بودم و از مهمونی لذت می بردم که اصلا احساس تنهایی نکردم برای همین هم این رو نوشتم ! ... ویرایشش نمی کنم که پیوستگی و بامزگیش رو از دست نده !
دقت کردم لباسهای مختلف که می پوشم رفتارم متفاوت است ... نه تنها لباس بلکه آرایش و کلا وضعیت ظاهرم (ظاهریم) تاثیر می ذاره روی رفتارم ..چرا اینطوریه ؟...باید بفهمم چطوری می تونه اینطوری نباشه چون خیلی خطرناکه ...آدم اگه لباس مناسب (!) دم دستش نباشه نباید شخصیتش عوض بشه که !..(ولی تا حدودی می شه!)...چطور می شه که نشه ؟...(اینجا خیلی شلوغه !...چرا اینقدر سر و صدا می کنن اینا؟!) ..اصلا نمی فهمم شخصیت چه ربطی به لباس داره ؟ ..خب معلومه آدم شخصیتش در تعامل با محیط شکل می گیره و لباس هم یکی از حایل های بین درون هرانسان و بیرون (محیط خارج) او است ...پس مهمه چون واسطه ی بین درون و بیرون است ...حالا این واسطه که در مرز بین درون وبیرون قرار داره باید با درون هماهنگ بشه یا بیرون ؟ ..یعنی هنجارهای اجتماعی و محیطی در تعیین آن بیشتر اهمیت دارن یا درونیات و شخصیت هر فرد ؟...خب ایده آلش اینه که محیط و درون آدم با هم هماهنگ باشه که لباس رو هم با همون تنظیم کنیم تموم بشه بره پی کارش !..ولی اگه نبود (که نیست!) چی ؟..باید یه جوری تعادل رو برقرار کرد ...ولی به نظر من درونیات و شخصیت در واقع حاوی عوامل محیطی هم هست ... تعدیل شده ی بعضی از عوامل محیطی در درون هر کسی هست ... البته خب هر کسی هم یه جور تعدیل می کنه ولی قدرت تشخیص تعادل هم مثل درست و غلط در همه هست ... یعنی در وافع قدرت تشخیص عدم تعادل در همه هست ... تعادل ممکنه تعریف مشخصی رو در ذهنمون تداعی نکنه ولی وقتی با عدم تعادل مواجه می شیم می فهمیم و احساس می کنیم که یه جای کار ایراد داره ...حالا باید بگردیم ببینیم کجاش ایراد داره !...(وای چقدر طولانیه !!!) ..آره ..پس اینجا بودیم که شخصیت آدم حاوی عوامل محیطی هم هست (تعدیل شده ی عوامل محیطی) ... پس اگه آدم لباسش رو با درونیات و شخصیت فعلیش تنظیم کنه تقریبا می شه گفت با محیط هم مشکلی نخواهد داشت .(البته اگه محیطش اینقدر پرت نباشه !) ...پس لباس تنها جنبه ی محافظتی نداره بلکه یک نوع معرف شخصیت است ... اینکه چه رنگی می پوشی ..چه طرحی ... و کجاها رو می پوشونی (!) اینا همه تا حدودی نشون می ده (یعنی باید نشون بده) که چه شخصیتی داری ....با اینکه لباس این نقش رو داره ولی آدم می تونه حتی با لباسی که با شخصیتش جور در نمی یاد خودش رو بروز بده (اعتماد به نفس خیلی بالایی می طلبه) ... یکی از راههای تست میزان اعتماد به نفس می تونه همین باشه !...که آدم لباس خودش رو نپوشه ولی خودش باشه ...حالا چه طوری ؟ ... راهش اینه که آدم خوذش رو مستقل از لباسش در نظر بگیره و سعی نکنه متناسب یا لباسش رفتار کنه ...یعنی مثلا یک کاری رو انجام بده فقط بخاطر اینکه به لباسش می یاد! (یا برعکس؟)...البته این همیشه جواب نمی ده .. این عدم تناسب بین رفتار و لباس چهره ی مسخره ای از آدم می سازه! ..برای همین لباسی که آدم می پوشه نباید خیلی (نسبت به شخصیتش) بی ربط باشه...نتیجه ؟ ... وای نه باز هم من بنویسم ؟ ...پس شما چی کار کنی ؟
حالا اونی که تقریبا تازه از تنور در اومده رو می نویسم ... این رو توی مهمونی دیشب نوشتم ... اینقدر سر گرم شده بودم و از مهمونی لذت می بردم که اصلا احساس تنهایی نکردم برای همین هم این رو نوشتم ! ... ویرایشش نمی کنم که پیوستگی و بامزگیش رو از دست نده !
دقت کردم لباسهای مختلف که می پوشم رفتارم متفاوت است ... نه تنها لباس بلکه آرایش و کلا وضعیت ظاهرم (ظاهریم) تاثیر می ذاره روی رفتارم ..چرا اینطوریه ؟...باید بفهمم چطوری می تونه اینطوری نباشه چون خیلی خطرناکه ...آدم اگه لباس مناسب (!) دم دستش نباشه نباید شخصیتش عوض بشه که !..(ولی تا حدودی می شه!)...چطور می شه که نشه ؟...(اینجا خیلی شلوغه !...چرا اینقدر سر و صدا می کنن اینا؟!) ..اصلا نمی فهمم شخصیت چه ربطی به لباس داره ؟ ..خب معلومه آدم شخصیتش در تعامل با محیط شکل می گیره و لباس هم یکی از حایل های بین درون هرانسان و بیرون (محیط خارج) او است ...پس مهمه چون واسطه ی بین درون و بیرون است ...حالا این واسطه که در مرز بین درون وبیرون قرار داره باید با درون هماهنگ بشه یا بیرون ؟ ..یعنی هنجارهای اجتماعی و محیطی در تعیین آن بیشتر اهمیت دارن یا درونیات و شخصیت هر فرد ؟...خب ایده آلش اینه که محیط و درون آدم با هم هماهنگ باشه که لباس رو هم با همون تنظیم کنیم تموم بشه بره پی کارش !..ولی اگه نبود (که نیست!) چی ؟..باید یه جوری تعادل رو برقرار کرد ...ولی به نظر من درونیات و شخصیت در واقع حاوی عوامل محیطی هم هست ... تعدیل شده ی بعضی از عوامل محیطی در درون هر کسی هست ... البته خب هر کسی هم یه جور تعدیل می کنه ولی قدرت تشخیص تعادل هم مثل درست و غلط در همه هست ... یعنی در وافع قدرت تشخیص عدم تعادل در همه هست ... تعادل ممکنه تعریف مشخصی رو در ذهنمون تداعی نکنه ولی وقتی با عدم تعادل مواجه می شیم می فهمیم و احساس می کنیم که یه جای کار ایراد داره ...حالا باید بگردیم ببینیم کجاش ایراد داره !...(وای چقدر طولانیه !!!) ..آره ..پس اینجا بودیم که شخصیت آدم حاوی عوامل محیطی هم هست (تعدیل شده ی عوامل محیطی) ... پس اگه آدم لباسش رو با درونیات و شخصیت فعلیش تنظیم کنه تقریبا می شه گفت با محیط هم مشکلی نخواهد داشت .(البته اگه محیطش اینقدر پرت نباشه !) ...پس لباس تنها جنبه ی محافظتی نداره بلکه یک نوع معرف شخصیت است ... اینکه چه رنگی می پوشی ..چه طرحی ... و کجاها رو می پوشونی (!) اینا همه تا حدودی نشون می ده (یعنی باید نشون بده) که چه شخصیتی داری ....با اینکه لباس این نقش رو داره ولی آدم می تونه حتی با لباسی که با شخصیتش جور در نمی یاد خودش رو بروز بده (اعتماد به نفس خیلی بالایی می طلبه) ... یکی از راههای تست میزان اعتماد به نفس می تونه همین باشه !...که آدم لباس خودش رو نپوشه ولی خودش باشه ...حالا چه طوری ؟ ... راهش اینه که آدم خوذش رو مستقل از لباسش در نظر بگیره و سعی نکنه متناسب یا لباسش رفتار کنه ...یعنی مثلا یک کاری رو انجام بده فقط بخاطر اینکه به لباسش می یاد! (یا برعکس؟)...البته این همیشه جواب نمی ده .. این عدم تناسب بین رفتار و لباس چهره ی مسخره ای از آدم می سازه! ..برای همین لباسی که آدم می پوشه نباید خیلی (نسبت به شخصیتش) بی ربط باشه...نتیجه ؟ ... وای نه باز هم من بنویسم ؟ ...پس شما چی کار کنی ؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home