حکایت من مثل فلزیه که داغ شده ، تغییر شکل داده و حالا دوباره سرد شده .. سردیش مثل گذشته است ولی خب تغییر شکل داده
Thursday, March 31, 2005
Previous Posts
- TO A BITTER HALT
- I DON'T CARE ANYMORE , I always hated Ms , ALWAYS ...
- A post 4 :*ME & :*MYSELF & :*MARY !
- همونی که دیروز عصبانی شد اون پایینیَ رو گفت ، دو س...
- یکی یه روز بدجوری عصبانی شد گفت : کاری می کنم که د...
- قناعت تا چه حد ؟ ;)
- ببین با وجود همه ی این چیزها ، چطور از اون چیزها ف...
- تنها تفریحشون اینه که راجع به بقیه حرف بزنند و شای...
- این اتفاقها هستند که یک روز را متمایز و خاص می کنن...
- احساس حماقت می کنم چون هی یادم می ره برای چی اینجا...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home